____________________________________________________________________________________

 1

اسطوره نه، اسوه ای، تو عبداللهی

گوینده ی «لا اله الا اللّهی»

خواندیم تو را شاه خراسان، اما

شأن تو کجا و تاج و تخت شاهی؟!

 

2

فهم تو بلند و عقل ما کوتاه است

از منزلت شما خدا آگاه است

باید که تو را شاه خراسان خواندن

در دیده ی ما «بزرگ» وقتی شاه است!

 

 3

آنان که قیافه ی خدا می گیرند

در روز ولادتت، عزا می گیرند

در دلقِ ریا، خواب «ربا» می بینند

ای روح رضا ! تو را ز ما می گیرند

 

4

ای حضرت عشق! با تو بد تا کردیم

ما عشق تو را چه زرد معنا کردیم

گفتیم «رضا» و دل به دنیا دادیم

گفتیم «خدا» و قصد خرما کردیم

 

5

خوبست تو را به لهجه ی جان گفتن

با لهجه ی بی بدیل قرآن گفتن

گفتن ز تو رونمایی از خوبی هاست

گفتن ز تو نیست جز ز انسان گفتن

 

دوبیتی:

نداری ثروتی غیر از خدا، هیچ

درون سینه ات غیر از رضا، هیچ

چه نسبت داری ای شمس خراسان!

تو با این گنبد زرد طلا؟ هیچ